تقدیم به آنکه عاشق دیوانه ام کرد



اگر بگریم گویند که عاشق است

                         اگر بخــندم گوینــد دیــــوانه است

پس میگریم و میخندم 

                         که بگویند یک عاشق دیوانه است

تقدیم به آنکه عاشق دیوانه ام کرد...........تقدیم به آنکه عاشق دیوانه ام کرد

اعصاب

عشق کیلویی چند؟ اینقدر موضوع تو این دنیا هست که عشق و ........... توش گمه . بابا واسه چی هر کس و نا کسیو میبینید زود دلتونو میندازین جلو پاش؟ آخه مگه چند سالته؟ بابا مگه بیکاری؟ تا دنیا به این قشنگی هست,این همه تفریح و سرگرمی هست مگه دیوونه ای که میخوای خودتو پابند یکی دیگه کنی؟ وقتی هم باهاش دوست میشی از هفته ی دوم باهم باید هی دعوا کنید چرا اینجوری میکنی؟ چرا با من بیرون نمیای؟ چرا ......
حالا وقت هست . هر چی دیرتر بهتر . باور کنید بدون BF یا GF هم میشه زندگیه متنوعی داشت . با دوستای خودت برو بیرون , سینما , تریا , چمیدونم پارتیای دخترونه یا پسرونه یا هر دو!(که البته همونجا ممکنه قضیه ماهی و ماهیگیر اتفاق بیفته!) .
از زندگیت نهایت استفاده رو ببر. وقتیم دیگه دیدی حوصلت از خوشی داره سر میره برو یکیو واسه خودت پیدا کن (یه جوری میگم انگار ماهیه که بری پیداش کنی ).اونایی که عاشق شدن و الان درگیر یکی شدن با هرفهای من موافقن. همش میگن ای کاش باهاش دوست نشده بودیم که حالا اینقدر دردسر بکشیم.اگرم تو خونتون لو بری یا فک و فامیلت ببیننت که دیگه تا آخر عمرت باید طاوان پس بدی.نمی ارزه این همه بدبختی بکشی (واسه خودم متاسفم!!!) برو خوش باش و خال زندگی و ببر.
این نصیحتم از من قبول کن(البته نصیحت که نه,چون اندازه ی نصیحت کردن نیستم و سنم هم هنوز به سن قانونی نرسیده و عقل و احساس و وجودم هم هنوز نمیدونه عشق چیه!) که چیییییییییی؟!! عاشق نشو که عشق از بین میبرتت(دیدین گفتم نمیدونم عشق چیه؟!)
شاد باشین و اگر تو خونه بهتون گیر نمیدن عاشق باشین

نجوا

 همیشه که نمیشه خودم ابتکار به خرج بدم!توی یکی از وبلاگها که این باشه متن قشنگی دیدم . گفتم شما هم بخونین شاید خوشتون اومد.


دخترک نجوا کرد: خدایا با من حرف بزن.

مرغ دریایی آواز خواند، کودک نشنید.

سپس دخترک فریاد زد: خدایا با من حرف بزن.

رعد در آسمان پیچید، ولی دخترک گوش نداد.

دخترک نگاهی به اطرافش انداخت و گفت: خدایا بگزار ببینمت.

ستاره ای درخشید ولی دخترک توجه نکرد.

دخترک فریاد زد: خدایا به من معجزه ای نشان بده.

و یک زندگی متولد شد، اما دخترک نفهمید.

دخترک با نا امیدی گریست.

خدایا با من در ارتباط باش. بگزار بدانم اینجایی.

و پروانه پایین آمد و دختر را لمس کرد.

... ولی دخترک پروانه را کنار زد و رفت.